مرامدار

مرامدار

مرامدار

مرامدار

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

شعر حسرت | 100 شعر در مورد حسرت زندگی و کربلا

پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۱۲ ق.ظ

شعر در مورد حسرت

شعر در مورد حسرت

در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حسرت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

شعر در مورد حسرت

ردپای حسرت عشق به دلم نشسته

یار از دیدن من روی گرفته

او در برمن کجا شبی آسوده

کی ز من و این دل خبری گرفته

چه کسی گفت از دوری من دلتنگ شده

دل من شیشه و دل او سنگ شده

شعر در مورد حسرت کربلا

نگران نباش

من میدانم چگونه

با حسرت نبودنت تا کنم

فقط برایم بنویس

هنوز میخندی

شعر در مورد حسرت گذشته

گناهش گردن خودت

اما آن روز روزه بودم که حسرت بودنت را خوردم

شعر در مورد حسرت خوردن

من حسرت دیدار تو دارم به که گویم

از بهر تو من ابر بهارم به که گویم

غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم

از نرگس چشم تو خمارم به که گویم

شعر در مورد حسرت عشق

به سلامتی‌ مترسک

که با لبخندی به پهنای وجودش

و دستهایی باز به فراخی آرزویش

در حسرت یک آغوش گرم جان داد…

شعر در مورد حسرت نخوردن

حسرت در حصار بود

زیبایی در کمال

ابر به درگاه توقیف اما

آسمان بارانی

چه مردود کرد طلوع را؟

غروب گذشت اما

طلوع نیامد

اندیشه خاکستر شد

طلوع محو تر از خاکستر

شعر در مورد حسرت دیدار

بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام

بی انصاف چانه نزن

حسرت هایم به قیمت عمرم تمام شده

شعر در مورد حسرت کودکی

ای عشق پس از تو نان من آجر نیست

بی تو دلم از دریغ و حسرت پر نیست

تو قسمت من نه مال مردم بودی

قربان دلم که مال مردم خور نیست

شعری در مورد حسرت

دل صنوبریم همچو بید لرزان است

ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

شعر درباره حسرت

خداوند ازم پرسید میخوری یا میبری؟

گفتم میخورم اما غافل از اینکه رسمش این بود که حسرت را میخورند و لذت را میبرند!

شعر درباره حسرت کربلا

آنکه در زندگی اش در پی ات ای یار دوید

روز و شب حسرت بوسیدن چشم تو کشید

این دلم بود که یک روز زتو خنده ندید

تا که بیگانه شد و عاقبت از عشق برید.

شعر درباره حسرت خوردن

من به تنهایی یک چلچله در کنج قفس

بند ، بندم همه در حسرت یک پرواز است

من به پرواز نمی اندیشم، به تو می اندیشم

که زیباتر از اندیشه یک پرواز است

شعر درباره حسرت عشق

سالهاست کنار همیم

یادت هست؟

گاهی زندگی را از چهارچوب نگاه تو می دیدم

چه زیبا بود دنیای پیش چشمانت

روزگارانی داشتیم

زیبا، شیرین و گاهی هم تلخ

حسرت هیچ کدام را نمی خورم

جز آن شب بارانی

که حسابش از کل زندگیمان جداست

شعر سگی

 فلک گو استخوان پیش سگ افکن ناتوانی را

که فرساید ز حسرت چون سگ کوی کسی بیند

اشعار حسرتی

دستت را روی قلبم نگه دار

میسوزی …

حسرت خیلی چیزها به دلم مانده

شعر درباره حسرت دیدار

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید

هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت

شعر مولانا در مورد حسرت

یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم

چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم!

همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود!

همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود…

شعر درباره حسرت جوانی

… گاهی حسرت میخورم

پیرمردی را که هر روز عصر

در خلوت کیوسک کوچک نگهبانی

به لبخندی دم میکند

چای کیسه ای اش را !

و کابوس نمی بیند

دختری را با طعم بنفش !!!

شعر حسرت

چه فصل غم انگیزی …

دنبال یک اتاق خالی

که موزیک گوش کنیم

و چایی بخوریم

و حسرت

همین

شعر حسرت کربلا

ز حسرت لب شیرین هنوز می‌بینم

که لاله می‌دمد از خون دیده فرهاد

شعر حسرت دیدار

گاه دلتنگ میشوم

دلتنگتر ازهمه دلتنگی ها

گوشه ای مینشینم و حسرت ها را میشمارم

باختن ها وصدای شکستن ها را

کدامین امید را ناامید کرده ام

کدامین خواهش را نشنیدم

به کدام دلتنگی خندیده ام

که این چنین دلتنگم…

شعر حسرت عشق

هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم

آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

شعر حسرت محمد اصفهانی

حسرت یعنی نداشتن چشمان تو،

حسرت یعنی نرسیدن به دستای تو،

حسرت یعنی هر لحظه خواستن تو،

حسرت یعنی …

شعر حسرت پرواز هوشنگ ابتهاج

امشب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم

چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم

همه ی دفتر عمرم ورقی بیش نبود

همه در دفتر من حسرت دیدار تو بود

شعر حسرت پرواز

سر ز حسرت به در میکده‌ها برکردم

چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود

شعر حسرت زیارت کربلا

سرما زده و سوزه و پاییز فراری

در حسرت روزهای بهاری بغ کرده قناری!

اجاق خونه میسوزه وسرده!

ببین سرما چه کرده…

شعر در مورد حسرت

شعر حسرت استقلالیا

در اینه خیره به خویش

بر چه می اندیشیدم

بر چشمانم یا تیرگیش

صدایم را یافتم که گویی بی رمق می خواند اواز

شکستم اینه را که جز حسرت نیست پرواز

شعر حسرت گذشته

پرسید میخوری یا میبری

من گرسنه جواب دادم میخورم

چه می دانستم حسرت ها را میخورند و لذت ها را میبرند

شعر حسرت کربلا

جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش

نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید

از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم

خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید

شعر در حسرت کربلا

بیا وقتی برای عشق، هورامیکشد احساس

به روی اجتماع بغض حسرت بمب اشک آور بیندازیم…

شعر در مورد حسرت کربلا

در دل من

حسرت کوچکی

برای تماشای فرداست

و در خاطرم

دلتنگی بزرگی

برای عبور دیروز

شعر ترکی در حسرت کربلا

 گزافست از چنین حسرت سرآمد /  بسا جانا کزین حسرت برآمد

شعر درباره حسرت کربلا

 بسی خونابه حسرت فشاندند / وزان حسرت بصد حیرت بماندند

شعر برای حسرت کربلا

دیر آمدی بودنم در حسرت خواستنت تمام شد!

شعر حسرت دیدار کربلا

روزگاران همه رفتند و دلم صاف هنوز

دلم از حسرت دیدار تو بی تاب هنوز

من نمی دانم چرا بی تو سراب و سرد و تنهایم هنوز

بی توآن مرغ پریشان مانده درزندان تاریکم هنوز

شعر حسرت اربعین کربلا

عشق یعنى شب نخفتن تاسحر

عشق یعنى سجده ها با چشم تر

عشق یعنى سربه دار آویختن

عشق یعنى اشک حسرت ریختن

عشق یعنى سوختن یاساختن

عشق یعنى زندگى را باختن

شعر حسرت دیدار یار

یک حسرت کهنه مانده بر لب هرشب

میسوزم از این فراق در تب هرشب

یک بوسه اگر شبی نصیبم کردی

ده بوسه نصیب نو است هرشب هرشب…

شعر حسرت دیدار تو

همه در حسرت یک پروازند من به پرواز نمی اندیشم

به تو می اندیشم که تو زیبا تر از اندیشه هر پروازی

شعر در حسرت دیدار تو آواره ترینم

خون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخش

ای درج محبت به همان مهر و نشان باش

شعر در حسرت دیدار تو

 چه رسیدست به لاله ز رخت جز حسرت / حسرت آنست که بر سوسن آزاد رسد

شعر در حسرت دیدار

یک زندگی دچار حسرت دارد

دلگیر شده از همه نفرت دارد!

لطفی کن و باز و بسته اش کن دو سه بار

این پنجره کمبود محبت دارد…

متن شعر در حسرت دیدار همای

یکی در آرزوی دیدن توست

یکی در حسرت بوسیدن توست

ولی من ساده و بی ادعایم

تمام هستیم خندیدن توست

شعر درمورد حسرت دیدار

گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم

نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ

شعر درباره حسرت دیدار

 بسا درد و حسرت که زیر ز می است /  دل خاک پر حسرت آدمی است

شعر درباره حسرت عشق

نردبانی که به اندازه دلتنگیه من قد بکشد،پشت دیوار کسی یافت نشد،تکیه بر حسرت خود خواهم زد

شعر در حسرت عشق

هرچند که چشم خسته را خواب نبود

غیر از غم تو بر دل بی تاب نبود

در حسرت بوسه داشت می سوخت لبم

خشکیده لبم را هوس آب نبود

شعر در مورد حسرت عشق

زندگی یعنی نخواسته به دنیا آمدن مخفیانه گریستن

و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمی پذیرد سوختن

شعر در وصف حسرت عشق

عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان

روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم

شعر در مورد حسرت گذشته

 زهی حسرت که خواهد بود ما را / ولی حسرت ندارد سود ما را

شعر در مورد حسرت

یک دسته می روند و در حسرت داشتنشان می مانی

دسته دیگر از چشمت می افتند و از زندگیت بیرونشان می کنی

خودت را از چشم کسی نینداز

بگذار همیشه در حسرت بودنت بمانند…

متن بی قراری

برای کسی که نمیشود او را خواست

نمیشود او را داشت

فقط میشود سخت برای او دلتنگ شد

و در حسرت آغوشش سوخت

شعر در مورد حسرت کربلا

آن همه دندان و

حسرت سیب

لیک کنون

این همه سیب

و

حسرت دندان

شعر در مورد حسرت گذشته

گور یعنی حسرت نادیدنت

ابر محنت بر سرم باریدنت

مرگ یعنی آرزوهای محال

سیب های کالی از دل چیدنت

کیست در پهنای این جغرافیا؟

جز من و نجوای دل نشنیدنت

جغد در احساس شب ها می رود

نسل پرواز مرا برچیدنت

شعر در مورد حسرت

شعر در مورد حسرت خوردن

داغ حسرت سوخت جان آرزومند مرا

آسمان با اشک غم آمیخت لبخند مرا

در هوای دوستداران دشمن خویشم رهی

در همه عالم نخواهی یافت مانند مرا

شعر در مورد حسرت عشق

با هر ستاره‌ای سر و کار است هر شبم

از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو

شعر در مورد حسرت نخوردن

در حسرت گذشته و آینده سوختیم امروز را به خاطر فردا فروختیم…

شعر در مورد حسرت دیدار

 کنیزک را از آن گرداب حسرت /  روان شد از دو نرگس آب حسرت

شعر در مورد حسرت کودکی

در حسرت دست های گرمش ماندم

نگاه سردش جبران دست های گرمش بود

نگاهی که به یخ کشید گرمای دلم را!

دلی که برای همان نگاه سرد هم، تنگ است!

شعری در مورد حسرت

جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح

باشد که چو خورشید درخشان به درآیی

شعر درباره حسرت

 گر به حسرت ندهم جان گرامی چه کنم /  کز سر راه تو حسرت نگران باید رفت

شعر درباره حسرت کربلا

خاطره اگر در جهنم هم باشد دل را تنگ جهنم میکند و تو با تمام بهشتی بودنت در حسرت جهنمی…

شعر درباره حسرت خوردن

هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام

جز بر دو روی یار موافق که در همست

شعر درباره حسرت عشق

هیچ وقت حسرت سه چیز رو نخور!

تیپ ؛ قیافه ؛ شخصیت

ما که داریم به کجا رسیدیم

شعر درباره حسرت دیدار

دست به دست کردی تو آنقدر عشق نابم در دل خود کامه ات

از غم ِ حسرت شکسته باده امید ز ِ آن میخانه ات

شام آخر عاشقان را بوده ام همراه و عشقم شد صلیب

تو بمان بی من و بی ملعبه و آن جگر ِ سوخته ات

شعر مولانا در مورد حسرت

دیر امدی باران تمام وجودم

در حسرت نداشتنت خشکید

دیر امدی

شعر درباره حسرت جوانی

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت

دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست

شعر حسرت

 حسرت نبرد عاشق جز بر دل مشتاقی / کز رهگذر خوبان حسرت نگران آید

شعر حسرت کربلا

شاید وقت این است که

حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورم…

شعر حسرت دیدار

 وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم / تا بماند حسرت او بر دل حسرت نصیبم

شعر حسرت عشق

زندگی واسه ما آدما مثل یه دفتر میمونه

برگ اولش رو خوش خط می نویسی

و دوست داری به آخرش برسی!

وسطاش خسته میشی بد خط می نویسی

و همش برگه ها رو حروم میکنی

اما آخرش که میرسه!

جا کم میاری حسرت می خوری

که چرا برگه هاشو حروم کردی…

شعر حسرت محمد اصفهانی

دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب

عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست

شعر حسرت پرواز هوشنگ ابتهاج

 عمر شد مر (فیض) را در حسرت و در انتظار / کی بود حسرت نماند انتظارم بگذرد

شعر حسرت پرواز

روزها به سرعت میگذرند و من همچنان در حسرت دیدار تو هستم

کاش میشد روزها را متوقف کرد

شعر حسرت زیارت کربلا

دلم از غمت زمانی نتواند ار ننالد

مژه یک دم آب حسرت نشکیبد ار نریزد

  • فتح اله یاری

اشعار فاضل نظری اکنون

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۴۳ ق.ظ

اشعار فاضل نظری اکنون

اشعار فاضل نظری ، اشعار عاشقانه فاضل نظری ، اشعار جدید اشعار فاضل نظری

در این مطلب از سایت تفریحی جسارت گزیده ای از بهترین اشعار فاضل نظری را برای شما عزیزان تهیه کرده ایم.در ادامه توضیحاتی در مورد این شاعر گرانقدر و کتاب های ایشان برای شما آورده ایم. اگر علاقه مند به خواندن اشعار نزار قبانی هستید روی لینک کلیک کنید.

بیوگرافی فاضل نظری

این شاعر گرانقدر متولد سال 1358 در شهرستان خمین است. او استاد دانشگاه و مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.تحصیلات ابتدایی خود را در خمین و خوانسار گذرانده است.در سال 1376 برای تحصیل در رشته مدیریت به تهران آمد و دارای دکترای رشته مدیریت تولید و عملیات در دانشگاه شهید بهشتی است.

کتاب های فاضل نظری

گریه‌های امپراتور

اقلیت

آن‌ها

ضد

کتاب

اکنون

اشعار زیبای فاضل نظری

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد 

آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم

به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد

اشعار فاضل نظری

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند 

تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من

مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد

اشعار فاضل نظری دانلود

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند

بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد

اشعار فاضل نظری پی دی اف

نسبت عشق به من نسبت جان است به تن

تو بگو من به تو محتاج ترم یا تو به من

زنده‌ام بی تو همین قدر که دارم نفسی

از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن…

اشعار فاضل نظری کتاب اقلیت

بامت بلند باد

که دلتنگی ات مرا

از هرچه هست

غیر تو بیزار کرده است.

شعر فاضل نظری خداحافظی تلخ

چشمت  به چشم ما و دلت پیش دیگری‌ست

جای گلایه نیست! که این رسم دلبری‌ست

 هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست

تنها گناه آینه‌ها زودباوری‌ست.

دانلود کتاب اشعار فاضل نظری

 هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست

تنها گناه آینه‌ها زودباوری‌ست.

دانلود اشعار فاضل نظری برای موبایل

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی‌ست

که آنچه در سر من نیست بیم رسوایی‌ست

چه غم که خلق به حسن تو عیب می‌گیرند

همیشه زخم زبان خون‌بهای زیبایی‌ست

دانلود تمام اشعار فاضل نظری

اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب

که آبشارم و افتادنم تماشایی‌ست

 شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد

که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی‌ست

فایل پی دی اف اشعار فاضل نظری

کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من

صدای پَر زدن مرغ‌های دریایی‌ست

اشعار فاضل نظری در کتاب ضد

سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد

اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد

 من و تو پنجره‌های قطار در سفریم

سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد.

اشعار جدید فاضل نظری کتاب ضد

سکه‌ی این مهر از خورشید هم زرین‌تر است

خون ما از خون دیگر عاشقان رنگین‌تر است

رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت

می‌روی اما بدان دریا ز من پایین‌تر است

شعر فاضل نظری به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

ما چنان آیینه‌ها بودیم، رو در رو ولی

امشب این آیینه از آن آینه غمگین‌تر است

گر جوابم را نمی‌گویی، جوابم کن به قهر

گاه یک دشنام از صدها دعا شیرین‌تر است

شعر امام رضا فاضل نظری

سنگدل! من دوستت دارم، فراموشم نکن

بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین‌تر است.

شعر فاضل نظری خداحافظی تلخ

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم

حال همه خوب است، من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر

مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

شعر فاضل نظری عاشقانه

چیزی که میان تو و من نیست غریبی است

صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت

اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

شعر فاضل نظری جدید

از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟

بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران

آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم

شعر فاضل نظری امام حسین

بگذار اگر این‌بار سر از خاک برآرم

بر شانه‌ی تنهایی خود سر بگذارم

از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوست

ناراضی‌ام، امّا گله‌ای از تو ندارم

شعر فاضل نظری امام رضا

در سینه‌ام آویخته دستی قفسی را

تا حبس نفس‌های خودم را بشمارم

از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس‌از تو

حتی ننشسته‌ست غباری به مزارم

شعر فاضل نظری عشق

ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌روز

روزی که تو را نیز به دریا بسپارم

 نفرین گل سرخ بر این «شرم» که نگذاشت

یک‌بار به پیراهن تو بوسه بکارم

شعر فاضل نظری محرم

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار

تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم.

شعر فاضل نظری زیبا

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج

حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

ای موی پریشان تو دریای خروشان

بگذار مرا غرق کند این شب مواج

شعر فاضل نظری به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم

یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج

 ای کشته ی سوزانده ی بر باد سپرده

جز عشق نیاموختی از قصه حلاج

شعر عاشقانه کوتاه فاضل نظری

یک بار دگر کاش به ساحل برسانی

صندوقچه ای را که رها گشته در امواج

شعر عاشقانه جدید فاضل نظری

ای که برداشتی از شانه‌ی موری باری

بهتر آن بود که دست از سر من برداری

 ظاهر آراسته‌ام در هوس وصل، ولی

من پریشان‌ترم از آنم که تو می‌پنداری

شعر عاشقانه غمگین فاضل نظری

هرچه می‌خواهمت از یاد برم ممکن نیست

من تو را دوست نمی‌دارم اگر بگذاری

 موجم و جرأت پیش آمدنم نیست، مگر

به دل سنگ تو از من نرسد آزاری

شعر عاشقانه زیبا فاضل نظری

بی‌سبب نیست که پنهان شده‌ای پشت غبار

تو هم ای آینه از دیدن من بیزاری؟!

شعر عاشقانه ی فاضل نظری

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلن به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم.

شعر فاضل نظری جدید

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

جدیدترین شعر فاضل نظری

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم.

شعر های جدید فاضل نظری

عقل بیهوده سر طرح معما دارد

بازی عشق مگر شاید و اما دارد

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت

سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

اشعار فاضل نظری درباره امام حسین

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست

آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند

قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

شعر فاضل نظری در مورد عشق

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است

چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت

چه سخن ها که خدا با من تنها دارد.

شعر عشق از فاضل نظری

موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بکشد

رود را از جگر کوه به دریا بکشد

گیسوان تو شبیه ‌است به شب اما نه

شب که اینقدر نباید به درازا بکشد

شعر عشقی از فاضل نظری

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است

وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد

عقل یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم

هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد

شعر زیبااز فاضل نظری

زخمی کینه‌ی من این تو و این سینه‌ی من

من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری‌است

وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد

زیباتری شعر فاضل نظری

من خود دلم از مهر تو لرزید, وگرنه

تیرم به خطا می رود اما به هدر, نه!

دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است

سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر, نه

شعر بسیار زیبای فاضل نظری

با هرکه توانسته کنار آمده دنیا

با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!

بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور

پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟

اشعار فاضل نظری

یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد

یک بار دگر, بار دگر, بار دگر … نه

اشعار فاضل نظری دانلود

بعد از این بگذار قلب بی‌قراری بشکند

گل نمی‌روید، چه غم گر شاخساری بشکند

باید این آیینه را برق نگاهی می‌شکست

پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند

اشعار فاضل نظری پی دی اف

گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه‌ام

صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند

شانه‌هایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه

تخته‌سنگی زیر پای آبشاری بشکند

اشعار فاضل نظری کتاب اقلیت

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست   

دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا               

دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟

اشعار فاضل نظری ، hauhv thjqg kzvd ، بهترین اشعار فاضل نظری ، اشعار جدید فاضل نظری

عکس بسیار زیبای فاضل نظری و رامبد جوان در برنامه خندوانه. برای دیدن عکس های فاضل نظری و عکس های جدید رامبد جوان روی لینک کلیک کنید.

شعر فاضل نظری خداحافظی تلخ

گل محمدی من مپرس حال مرا!

به غم دچار چنانم که غم دچار من است

دانلودکتاب اشعار فاضل نظری

از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش

چاره‌ی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟

دانلود اشعار فاضل نظری برای موبایل

چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر

قربان آن گلی که مرا خوار کرده است

دانلود تمام اشعار فاضل نظری

امکان رستگاری من گر نبوده است

بیهوده آزموده مرا بارها خدا.

فایل پی دی اف اشعار فاضل نظری

تاوان عشق را دل ما

هر چه بود داد

چشم انتظار باش

در این ماجرا تو هم…

اشعار فاضل نظری در کتاب ضد

شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد

می توان سوخت اگر اَمر بفرماید عشق…

اشعار جدید فاضل نظری کتاب ضد

بعد‌ از این ‌در دل من، شوق رهایی هم نیست

این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن

شعر فاضل نظری به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

چو قناری به قفس…؟

یا چو پرستو به سفر…؟

هیچیک! من چو کبوتر، نه رهایم نه اسیر…!

شعر فاضل نظری

‎اُطلِبُ العشق مِنَ المهدِ الی تا به ابد !

‎باید این جمله برایِ همه دستور شود

شعر فاضل نظری خداحافظی تلخ

یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد

تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می‌کند؟

هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست

خانه‌ی من با خیابانها چه فرقی می‌کند؟

شعر فاضل نظری عاشقانه

کفن برف کجا، !

پیرهن برگ کجا ؟!

خسته ام ، مثل درختی که از آذر ماهش …

شعر فاضل نظری جدید

زمین از آمدن برف تازه خشنود است

من از شلوغی بسیار رد پا بیزار…

شعر فاضل نظری امام حسین

هرچه می خواهمت از یاد برم ممکن نیست

من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری

شعر فاضل نظری امام رضا

برکه ای گفت به خود :”ماه به من خیره شده !”

ماه خندید که “من چشم به ‘خود’ دوخته ام !”

شعر فاضل نظری عشق

دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟

خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان…

شعر فاضل نظری محرم

جز خودم هیچکسی در غم تنهایی من

مثل فواره سرِ گریه به دامان نگرفت

شعر فاضل نظری زیبا

سفر بهانه‌ ی دیدار و آشنایی ماست

از این به بعد سفر مقصد نهایی ماست

شعر فاضل نظری به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

عشق رازیست

که تنها به خدا باید گفت…

چه سخن ها که خدا

با من تنها دارد…!

شعر عاشقانه کوتاه فاضل نظری

تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست

وگرنه فاصله ما هنوز یک قدم است

شعر عاشقانه جدید فاضل نظری

از مضحکه ی دشمن تا سرزنش دوست

تاوان تو را می دهم اما به چه قیمت؟!

شعر عاشقانه غمگین فاضل نظری

ای چشم تو بیمار،گرفتار،گرفتار

برخیز چه پیش آمده این بار علمدار

گیریم که دست و علم و مشک بیفتد

برخیز فدای سرت انگار نه انگار

شعر عاشقانه زیبا فاضل نظری

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری

گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

شعر عاشقانه ی فاضل نظری

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین

آبروداری کن ای زاهد، مسلمانی بس است!

شعر فاضل نظری جدید

مپرس حال مرا روزگارم یارم نیست

جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست

نهال بودم و درحسرت بهار ولی

درخت می شوم و شوق برگ وبارم نیست

جدیدترین شعر فاضل نظری

شبی به لطف بیا برمزار من شاید

بروید آن گل سرخی که برمزارم نیست

شعر های جدید فاضل نظری

مرا ای ماهیِ عاشق

رها کن، فکر کن من هم

یکی از سنگ هایِ

کوچکِ افتاده در نهرم

اشعار فاضل نظری درباره امام حسین

آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید

اکنون به خانه آمده اما عوض شده است

شعر فاضل نظری در مورد عشق

شادم تصور میکنی وقتی ندانی…

لبخندهای شادی و غم فرق دارد

برعکس می‌گردم طواف خانه‌ات را…

دیوانه‌ها آدم به آدم فرق دارد…!

شعر عشق از فاضل نظری

تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت

خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

شعر عشقی از فاضل نظری

گفتم از قصه عشقت گرهى

باز کنم

به پریشانى گیسوى تو

سوگند نشد

خاطرات تو و دنیای

مرا سوزاندند

تا فراموش شود یاد تو

هرچند نشد

شعر زیبااز فاضل نظری

بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست   

آه !بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست

اشعار فاضل نظری

  • فتح اله یاری